باسمه تعالی
بسیج
بسیج جان به کف هستم فدای قرآنم به راه سرخ شهادت مطیع فرمانم
به روز پنجم آذر به امر پیر خمین نوشته بر در خوبان که نسل سلمانم
بسیج و لشگر مستضعفان مرا نامید مقام سربازی گمنام شکوه آرمانم
دریغ و حسرت از آن آفتاب صدره نشین مرید امر ولی ، سید خراسانم
به کارنامه ی 8 ساله ام ز جان بنگر که دردفاع مقدس فتوح میدانم
مبین که قصه ی برجام دلم مکدر کرد به مصلحت ز لطافت چو ابر و بارانم
به جان خامنه ای آن امام فرزانه به یک اشاره ی او سنگ و صخره می مانم
پیام من به شیاطین فتنه ها این است چه باکم از صف موشان ز خیل شیرانم
به دشمنان قسم خورده این مسلم گشت ز جور و سازش و تسلیم تهی ست دامانم
به ماهواره و بعضا گزینه ای درمیز همیشه دل خوش این ادعاست می دانم
امانتی بود این انقلاب اسلامی رسد به حضرت مهد ی زعهد و پیمانم
تمام هستی و جانم و خون در رگ خود نثار راه ولایت و خاک ایرانم
به راه عشق و شهادت خمی به ابرو نیست که ازتبار دلیران و خوی مردانم
مباد غفلت از این راه پرفراز و نشیب که مجری وصیت و گفته شهیدانم
به پشت گرم ولایت و ایزد منان به رزم کفر و حقیقت حریف شیطانم
بسیج مکتب عشق است و جاودان نامش فدای این ره رضوان دهم دو چشمانم
کنون که جنگ محارب ز خوف و بیم صلح است به طرح هجرت و سازندگی و عمرانم
دفاع من ز ستم دیدگان رامرزی نیست در آرزوی غزه و قدس ، سوریه و لبنانم
به یک اشاره ی رهبر وطرفه العینی نثار هرقدمش می دهم تن و جانم
مقام و منصب دنیا به نزد من خوار است که بنده ام و رضا ازخدای سبحانم
ملامتم مکن ای عاری از دل آشفته که شاکرم همه عمر بر خدای رحمانم
منصور حسن خانی /تخلص آشفته